شعر در مورد آخرالزمان
شعر در مورد آخرالزمان
شعر در مورد آخرالزمان ,شعر درباره آخرالزمان,شعر برای آخرالزمان,شعر در باره آخرالزمان,شعر با آخرالزمان,شعر درمورد آخرالزمان,شعر با کلمه آخرالزمان,شعر با کلمه ی آخرالزمان,شعری در مورد آخرالزمان,شعری درباره آخرالزمان,شعر درباره ی آخرالزمان
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد آخرالزمان برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
اى عفو تو شامل گناهان
کوى تو پناه بى پناهان
بر خسته دلان شفاى دردى
محروم نکرده دردمندى
شعر در مورد آخرالزمان
باز است درت بر آزمندان
اى عشق دل نیازمندان
جز تو که نظر به حال ما کرد
یا گوش بر این مقال ما کرد
شعر درباره آخرالزمان
بخشنده هر گناهى اى دوست
بر گم شدگان پناهى اى دوست
شعر برای آخرالزمان
اى راز دل شکسته من
اى مرهم قلب خسته من
اى مونس من انیس جانم
اى یار و رفیق در نهانم
شعر در باره آخرالزمان
اى راه مرا چراغ روشن
آب و گل من زتست گلشن
امید منى به هر دو عالم
دورم منما زخویش یک دم
شعر با آخرالزمان
بنگر ز گنه چه تیره روزم
چون شمع به درگهت بسوزم
باشد که نظر کنى به حالم
بخشى به عنایتت کمالم
شعر درمورد آخرالزمان
یادى زغریب بى نوا کن
از لطف, تو درد من دوا کن
مسکین به در تو دردمند است
دل خسته و زار و مستمند است
شعر با کلمه آخرالزمان
دلی که بیتو بهشت نعیم میخواهد
برای خویش عذابی الیم میخواهد
خدای عشق تو را برگزیده فرمان داد
چرا که طورِ دلِ ما کلیم میخواهد
شعر با کلمه ی آخرالزمان
به طور عشق تو هر بیخبر ندارد راه
که حُرمتی که تو داری، حریم میخواهد
قسم به جانِ سخن میخورم که در چشمت
لطیفهایست که طبع سلیم میخواهد
شعری در مورد آخرالزمان
همیشه دست نیازم به سوی توست دراز
که مرد، حاجت خود از کریم میخواهد
دل مرا به دم مهدوی شکوفا کن
که غنچه بهر شکفتن، نسیم میخواهد
شعری درباره آخرالزمان
همین است ابتدای سبز اوقاتی که میگویند
و سرشار گل است آن ارتفاعاتی که میگویند
اشارات زلالی از طلوع تازۀ نرگس
پیاپی میوزد از سمت میقاتی که میگویند
شعر درباره ی آخرالزمان
زمین در جستوجو هر چند بیتابانه میچرخد
ولی پیداست دیگر آن علاماتی که میگویند
جهان اینبار دیگر ایستاده با تمام خویش
کنار خیمۀ سبز ملاقاتی که میگویند
شعر در مورد آخرالزمان
کنار جمعۀ موعود، گلهای ظهور او
یکایک میدمد طبق روایاتی که میگویند
کنون از انتهای دشتهای شرق میآید
صدای آخرین بند مناجاتی که میگویند
شعر درباره آخرالزمان
و خاک، این خاک شاعر، آسمانی میشود کم کم
در استقبال آن عاشقترین ذاتی که میگویند
و فردا بیگمان این سمت عالم روی خواهد داد
سرانجام عجیب اتّفاقاتی که میگویند
شعر برای آخرالزمان
از کدوم مسیر می یایی که بی قرارت بشم
تو کدوم جاده باید به انـتظــارت بشینم
تو کــدوم نفس باید حبس هوات و بکشــــم
رو کدوم پنجره پس عکس چشات و بکشم
شعر در باره آخرالزمان
چقدر نامه بدم ملالی نیست جز دوریتون
خیلی وقته که دیگه خیالی نیست جز دوریتون
خیلی ها ندیده مردند سر راه دوریتون
کی می خواد بشکنه آقا شیشه صبوریتون
شعر با آخرالزمان
کعبه منتظر نشسته که بهش تکیه بدید
انتقام مادر و به عاشقات هدیه بدید
پس کدوم جمعه می یای امام جمعه مون بشی
با صدای حیدریت پیام جمعه مون بشی
شعر درمورد آخرالزمان
تو کدوم سایه تقدیر تو تهدید می شه
این جهان به کشور امن تو تبدیل می شه
تو کدوم صبح دل انگیز خورشید از غرب می یاد
قاب عکس چشممون صورت ماهت رو می خواد
شعر با کلمه آخرالزمان
نکنه ندیده اون صورت ماهت بمیرم
نکنه با چشم های مونده به راهت بمیرم
نکنه به جرم بی وفایی هام نبینمت
نکنه به خاطر روی سیام نبینمت
شعر با کلمه ی آخرالزمان
بیایی و با عاشقات بی من به کربلا بری
من زیر خاک باشم و زیارت رضا بری
روم سیاه اما دلم اندازه یه قطره
آقا بیا نگاه نکن به کوله بار بدیام
شعری در مورد آخرالزمان
ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا که منتظر هستم
کسی به فکر شما نیست راست می گویم
دعا برای تو بازیست راست می گویم
شعری درباره آخرالزمان
اگرچه شهر برای شما چراغان است
برای کشتن تو نیزه هم فراوان است
من از سرودن شعر ظهور می ترسم
دوباره بیعت و بعدش عبور می ترسم
شعر درباره ی آخرالزمان
من از سیاهی شب های تار می گویم
من از خزان شدن این بهار می گویم
درون سینه ما عشق یخ زده آقا
ت تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا
شعر در مورد آخرالزمان
کسی که با تو بماند به جانت آقا نیست
ب برای آمدن این جمعه هم مهیّا نیست
شعر درباره آخرالزمان
چندی است جهان پر شده از ظلم و گناه
چندی است که فتنه می شود راه به راه
از کاخ سفید تا دل اسرائیل
تا “بن علی” و شمر زمان “عبدالله”
شعر برای آخرالزمان
از روز شروع خیزش بیداری
آشفته شده ینگه ی دنیا ناگاه
با لطف “وال استریت” و آن یک درصد
رفته است سر مردم بیچاره کلاه
شعر برای آخرالزمان
بی پرده بگویم که جناب شیطان
صد درس نو آموخته زان مرد سیاه
چون بسته به رگبار مسلمان بسیار
از کشتن ملتش ندارد اکراه
شعر در باره آخرالزمان
فی الحال که بانک و صندوق هایش
خالی ست شبیه خانه های اشباح
تا باز بَرد مشکل خود را از یاد
رو کرده به ایران, «مَکَروا … مَکرَالله»
شعر با آخرالزمان
گفتند که خاور ِ میانه آشفته شده
از روز حضور لشکر قدس سپاه
گیرم که درست, پس کجا بود سیا
با آن همه ادعای یک پول سیاه
شعر درمورد آخرالزمان
با فوت چراغ حق نگردد خاموش
مانده است همیشه چاه کن در ته چاه
حاشا که ترور کنند سردارم را
از بس که براش خوانده ام “وجعلنا”
شعر با کلمه آخرالزمان
ما خرد و کلان سپاهیان قدسیم
کافی ست اشارتی کند حضرت ماه
شعر با کلمه ی آخرالزمان
شنبه دوباره شنبه دوباره سه نقطهچین
بیتو چه زود میگذرد هفتههای ما
شعری در مورد آخرالزمان
اگر من باعث این غیبت طولانی ات هستم
بگو تا مرگ خود را هم بخواهم از خدا هرشب
شعری درباره آخرالزمان
دوباره عهد می کنم که نشکنم دل تو را
چه وعده ها که می دهم به رغم ناتوانی ام
شعر درباره ی آخرالزمان
دلـم بـه وسعت دریـا گـرفته آقـا جـان
از این زمانه از اینجا گـرفته آقـاجان
شعر در مورد آخرالزمان
هـزار ســـال گذشتـــه هنوز پنهــانـی
غریب مانده ام آقا خودت که می دانی
شعر درباره آخرالزمان
آه ای هم نفسان غیرت تصویر کجاست
آخر این آینه فریاد رسی می خواهد
شعر برای آخرالزمان
از جلوه ی آن منتقم چهره ی نیلی
پایان غم و درد و عزا را زتو خواهیم
شعر در باره آخرالزمان
برای دلـــــــم آیــه صبر آمــــــــــد
ولــی نازنین صبرهم انـدازه دارد
شعر با آخرالزمان
مولا کجایی تا کمی روضه بخوانی؟
یک صبح جمعه روضه خوان می آیی از راه
شعر درمورد آخرالزمان
ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری
کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟
شعر با کلمه آخرالزمان
تقصیر ماست غیبت طولانی شما
بغض گلـو گـــرفته پنهانـی شمـــا
شعر با کلمه ی آخرالزمان
هر چنـــد کمــی فرج تمنا کَــــردیــــم
آقا ز سر خـویـش تـو را وا کَـــــردیــــم
شعری در مورد آخرالزمان
هر شب به یادت ای ماه
از سینه می کشم آه
شعری درباره آخرالزمان
بازآ دلم ز گردش دوران شکسته است
چون کشتی از تهاجم طوفان شکسته است
شعر درباره ی آخرالزمان
از طلوع رنگ رنگ انتظار
تا غروب لحظه های ماندگار
شعر در مورد آخرالزمان
ای محو تماشای تو چشمان پری ها
از رایحه ات مست تمام سحری ها
شعر درباره آخرالزمان
گفتند که تک سوارمان در راه است
از اول صبح چشممان بر راه است
شعر برای آخرالزمان
زیباترین یقین بخدا پیش روی ماست
با یوسفی که یکسره در آرزوی ماست
شعر در باره آخرالزمان
تا نقش تو هست نقش آیینه ما
بوی خوش گل نشسته در سینه ما
شعر با آخرالزمان
ما عاشق بی قرار یاریم همه
بر درد فراق او دچاریم همه
شعر درمورد آخرالزمان
تمام جاده را رفتم ، غباری از سواری نیست
بیابان تا بیابان جسته ام ردّ نشانت را
شعر با کلمه آخرالزمان
وقتى بسان خورشید از گوشه اى برآیى
روشن شود جهانى وقتى که تو بیایى
شعر با کلمه ی آخرالزمان
بگذار بگویمت دلم غم دارد
یک عالمه اشک و آه و ماتم دارد
شعری در مورد آخرالزمان
حضور تو پیداست ؛ من غایبم !
آیا امید ظهوری هست مولای من ؟
شعری درباره آخرالزمان
یه روز میاد جمعه ای که غروبش دلنشینه !
اللهم عجل فرج مولانا صاحب الزمان
شعر درباره ی آخرالزمان
نیامدی که مبادا بمیرم از شادی ؟
بیا که مرگ به از انتظار میباشد
شعر در مورد آخرالزمان
از ظهر گذشته است ، تأخـــیر نکرد ؟
ساعت دو و نیم سه،کمی دیر نکرد؟
شعر درباره آخرالزمان
گرفته قلبم و آه ، هم مدد مرا ندهد
برای درد فراقت کسی دوا ندهد
شعر برای آخرالزمان
دوش در وقت سحر شمع دل افروخته ام
نرگس مست تو را دیده ام و سوخته ام
شعر با کلمه آخرالزمان
از هجر تو روزگارِ دل جــالب نیست
هر چند خرابه است، بی صــاحب نیست
شعر با کلمه ی آخرالزمان
هر شیعه تو را صدا کند آقا جان
بهر فرجت دعا کند آقا جان
شعری در مورد آخرالزمان
ما در ره ثامن الحجج می میریم
از طوس سراغ کربلا می گیریم
شعری درباره آخرالزمان
این سینه دارد عاشق صد چاک میشود
کشتی شکست خورده ی لولاک میشود
شعر درباره ی آخرالزمان
یک روز نسیم خوش خبر می آید
بس مژده به هر کوی و گذر می آید
شعر در مورد آخرالزمان
مهدی دلها ، سلامم بکن
مملوء دردم ، دوایم بکن
شعر درباره آخرالزمان
تشنگی روزه ات حال مرا میرسد
ناله ی این تشنگی تا به هوا میرسد
شعر برای آخرالزمان
منم و دوری از چشم تو و خون جگری
چه شود بر من مسکین بنمایی نظری
شعر در باره آخرالزمان
توی این شلوغی شهر چه کسی گمشده داره؟
آخه کی حوصله سحر خیز مدینه داره؟
کسی منتظر براش نیست هرکسی سرش تو لاکش
آره مهدی هم تو چاه درد دل و زمزمه داره
شعر با آخرالزمان
منتظرم منتظرم مسافرم زود برسه
یه صبح جمعه تو دعا مهدی موعود برسه
شعر در مورد آخرالزمان
- ۰ نظر
- ۱۴ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۰۵